آقو ما دیروز تو یه قبرستونی بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی گرفتن گفتیم ما هم شرکت کنیم ثواب داره...
کاکو همه نشسته بودیم ناراحت ، یه هو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد
آقو دوتا خونواده افتادن رو سرمون نفهمیدم چیتو شد
اونقدر مشت و لگد خورد تو پوزمون , فکمون از 36 جا شیکست
آخرشم از روی ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحومو دفن کردن