loading...
سایت تفریحی قاطی پاتی
admin بازدید : 3030 جمعه 04 مهر 1393 نظرات (0)

 

وارد سالن دانشکده شدم،کسی داخل سالن نبود.نگاهی به ساعتم انداختم،پنج دقیقه از وقت کلاسم گذشته بود.با سرعت از پله ها بالا می رفتم که یه پله مونده بود به اخر،احساس کردم با کسی برخورد کردم.برگه ها از دستم روی زمین رها شد.با حالتی عصبانی به بالا نگاه کردم،قلبم به شدت به تپش افتاد،زبونم بند اومد.ابروهای خوش فرم و چشم های سیاه نیمه خمارش چهره شو خشن جلوه می داد،خشن ولی فوق العاده جذاب!
خم شد،برگه ها رو از روی زمین جمع کرد.اونا رو به من داد و با لبخندی که بر لب داشت نگاهی بهم انداخت و گفت: ببخشید خانوم،سرم پایین بود،داشتم ساعت مچیمو تنظیم می کردم،به خاطر همین متوجه شما نشدم. برگه ها رو ازش گرفتم و گفتم:مهم نیست،خودتونو ناراحت نکنید.


http://s5.picofile.com/file/8142853868/love_pic.JPG

اطلاعات کاربری
نظرسنجی
نظرتون در مورد این سایت تفریحی ؟
آمار سایت
  • کل مطالب : 536
  • کل نظرات : 65
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 81
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 39
  • بازدید امروز : 220
  • باردید دیروز : 73
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,356
  • بازدید ماه : 1,265
  • بازدید سال : 22,964
  • بازدید کلی : 525,591
  • باکس دانلود
    https://rozup.ir/view/2124003/01.JPG_182473.jpg

    https://rozup.ir/view/2124012/03.JPG_386106.jpg

    https://rozup.ir/view/2124018/04.JPG.jpg